برخی گمان می کنند که تمام ارزش دعا در اجابت آن است ؛ ولی غافل از آنند
که ارزش واقعی دعا در نفس دعا کردن است ؛ یعنی خود دعا و اظهار نیاز و تضرع
به درگاه بی نیاز ارزشمند است .
برخی گمان می کنند ؛ دعا باید اجابت در پی داشته باشد ؛ غافل از این که نفس
خود دعا مطلوب است و استجابت امر دیگری است ؛ اگر بخواهیم دقیق تر صحبت
کنیم شاید بتوانیم بگوییم آدمی در پی طی کردن شهر دعا رفته رفته به
اضطرار نزدیک می شود و خود اضطرار مطلوب و نهایت هدف است و
گرنه قرار نیست اتفاق خاصی روی دهد
در دستوراتی که از ائمه اطهار علیهم السلام نیز آمده است هدف توجه دادن به خداوند
است در تمام امور ؛ و علم حقیقی داشتن به این مطلب که شفا دهنده همه مرضها
و روا کننده همه حاجات خداوند علیم است ؛ مثلا در باب مرضهای ظاهری در
روایتی از امام صادق علیه السلام وارد شده است که فرمودند :
در گذشته پزشک را معالج می خواندند ؛ در آن روزگاران موسی بن عمران
از خداوند پرسید :
پروردگارا درد از کیست ؟
خداوند فرمود از من است
موسی پرسید درمان از کیست ؟
فرمود از من است
پرسید پس مردم با معالج چه می کنند ؟
فرمود : او به این کار ؛ دل آنها را خوش و خرسند می سازد
پس از این جهت او را طبیب نامیدند . طبیب را نه از آن جهت طبیب می گویند
که درمان می کند بیماری را ؛ بلکه از آن جهت طبیب می گویند که
از بین برنده اندوه از دل است .
پس همه امور در ید قدرت بی نهایت خداوند است ؛ مریضی از آن خداوند ؛
درمان از آن خداوند ؛ فقر و غنی ؛ ضعف و قدرت ؛ همه و همه از آن خداوند است ؛
و توجه دادن به دعا در این امور برای آن است که انسان در این لحظات و شرائط
به خداوند نزدیک شود و گرنه اگر قرار شود در عالم نه فقیری باشد و
نه مریضی ؛ نه گرفتاری ؛ نه محتاجی و نه درد مندی ؛ در چنین حالی فرق بین
اینها مشخص نمی شود ؛ حکمتهای خداوندی جریان نمی یابد و
سنت خداوند از بین می رود .
برخی گمان می کنند این که به ما دستور توسل به ائمه اطهار علیهم السلام داده اند
برای رفع گرفتاری و شفای مریض و بدهکاری و ... می باشد غافل از آن که مبنای
خلقت دنیا بر همین امور استوار است و خود وجود نازنین اولیاء پیوسته در
همین گرفتاریها بوده اند ؛ این افراد می خواهند وسائل خوشی خود را از ائمه
بخواهند و در این دنیا خوش باشند غافل از این که این دنیا جای خوشی نیست .
باید توجه داشت که ارزش دعا به خود دعا کردن و اظهار عجز و ناتوانی در
مقابل خداوند است نه صرف به دست آوردن آن خواسته ؛ بلکه یکی از شرائط دعا
تسلیم بودن به اراده و خواست خداوند است ؛ و دعا تنها یک وسیله است برای رسیدن
به خیر ؛ گاهی خیر ما همان مریضی و یا فقر و یا هر مورد دیگری است که ما از
آن بدمان می آید و خواسته ما برای ما زیان بار است لذا باید عرض کنیم خدایا
اگر خیر هست به ما بده و همچنین قصد و غرض از آن خواسته نیز خداوند باشد .
به عنوان مثال : وقتی انسان بیمار شد ؛ مقصودش از دعا کردن برای تندرستی
اش صرف زنده ماندن برای خواسته های نفسانی زودگذر و دنیایی ؛ که او را از
آفرینش باز می دارد نباشد ؛ بلکه این دعا کند که بر اساس اراده خداوند که همان
طاعت و عبادت اوست ؛ زنده بماند .
و همچنین اگر فرزند و یا کسی که در نزد او عزیز است بیمار شده ؛ دعا کردنش
برای تندرستی آنان ؛ به خاطر میل نفسانی خود و زنده ماندن انان در اموری که به
مصلحت آنهاست ؛ یا لذت و شیرین کامی خود ؛ یا برای این که مبادا کسی به او
شماتت کند که چرا برای او دعا نکردی و یا از این قبیل امور نباشد ؛ بلکه دعایش
برای تندرستی آنان ؛ برای این باشد که ایشان بر اساس طاعت و اراده و نظام
حکمت خداوند پایدار و زنده باشند و در راه اطاعت خدا گام بردارند ؛ و بیشتر موفق
به عبادت خداوند شوند .
گرایش به دعا کردن باید به خاطر نفس دعا و اظهار نیاز باشد ؛ نه به جهت
خواسته های نفسانی ؛ چرا که اهمیت دعا کردن ؛ چنانچه گفتیم به خود دعا کردن است